فرهنگ امروز/ یاسمن اسمعیلزادگان
«روح» انیمیشن جدید «پیکسار»، روایت «جو گاردنر» (با صدای جیمی فاکس) نوازنده پیانویی است که در یک مدرسه به تدریس موسیقی میپردازد، هنری که پدرش اولین بار جرقههای آن را با نشان دادن یک اجرای جز در او به وجود میآورد و از آن روز، موسیقی بدل میشود به تمام زندگی او. اما کنش اصلی از جایی آغاز میشود که جو پس از سالها کار موفق میشود به عنوان معلم موسیقی تماموقت استخدام شود و بیمه و سایر مزایای تماموقت شدن را به دست بیاورد و اما در همین حین به یکباره فرصتی برای ساز زدن در یک گروه جز به سرپرستی یک ساکسوفونیست درجه یک و شناختهشده را پیدا میکند و درست در همان روز که قرار است مهمترین روز زندگیاش را با اجرا در این گروه رقم بزند، میمیرد و به عالم دیگر میرود و در آنجا مجبور میشود در جایگاه مربی قرار بگیرد و جرقهای در یکی از روحها به وجود بیاورد و ورود آن روح را در کالبد فیزیکی به زمین رقم زند.«روح» به کارگردانی «پیت داکتر» و فیلمنامهای به همراهی «کمپ پاورز» و «مایک جونز» نوشته شده است، روایت فصل جدیدی از گسترش واقعگرایی و مطرح ساختن چالشهای ظریفتر پیکسار است. اثری دلپذیر و بهشدت احساسی که در ۱ ساعت و ۴۷دقیقه به مسائلی میپردازد که از دوران کودکی مورد توجه همه ما بوده است. مسائلی همچون: چرایی وجودیتمان، فایده زنده بودنمان، چگونگی به دنیا آمدنمان، حرکتمان به جهان بعد و الخ.به ندرت اتفاق میافتد که فیلم، یا انیمیشنی، اینچنین به عالم متافیزیکی و بالقوه دلهرهآور، بپردازد و مضامین قدرتمند فلسفی عمدتا نشاتگرفته از فلسفه شرق را به تصویر بیاورد. مسائلی که توجهمان را به حکمت اشراق و مبحث نور که شیخ اشراق: «سهروردی» آن را مطرح میکند و در آن رسیدن به حقیقت را با ذوق و عرفان و سلوک ممکن میداند، معطوف میسازد. در انیمیشن جدید پیکسار، تماما با جهان نور و البته با اختلافات تشکیکی، طبق آنچه «سهروردی» از نور تعریف میکند روبهرو هستیم: نور حقیقتی که به ذات خود ظاهر است و ظهور بقیه موجودات به واسطه اوست.در انیمیشن «روح» هر موجودی که میبینیم، یا نور مجرد است که در هستی خود مستقل است، یا انوار عارض که در وجودشان وابسته به دیگری هستند و البته موجودات ظلمانی نیز وجود دارند که یا جوهر تاریک و بینیاز از محل یا عرضهای ظلمانی که وابسته به موجودات دیگر هستند.نکته مهم در این تقسیمبندی از نور و ظلمت اما در نظر گرفتن رابطه تشکیکی است و به عبارتی بهرهمندی همه موجودات از حقیقت نور است، هر موجود جانداری که میبینیم چه در زمین و چه در برزخ (جایی که نیاز انسان به مکان از بین میرود، امکان رشد وجود دارد و سواد کمالی وابستگی به ماندن در برزخ یا عبور از آن را رقم میزند) از نور است. در برزخ این امر به وضوح دیده میشود، زمانی که همه روحها ذرهای از نور هستند و پس از انجام ماموریتشان به بالا یعنی نور الانوار حرکت میکنند.فیالواقع هر آنچه در انیمیشن «روح» میبینیم، اثبات میکند که هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود میآید از نور است و جهان جز اشراق نیست. (اشراق به معنای پرتو افکنی انوار عالی بر انوار سافل) و انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران میتابد، همانگونه که نورهای دیگران به او میتابد.انیمیشن «روح» ما را به ثانیه صفر خلقت میبرد، جایی که سرنوشت همه موجودات از همان عدد مشخص شده است و تغییر و مبارزهای وجود ندارد، همهچیز ساخته شده است. یک تصویر ظریف و دقیق از زندگی پس از مرگ و همچنین قبل از آمدن به روی کره زمین. «روح» با تبدیل مفاهیم انتزاعی به شخصیتهای خندهدار و مناظر زنده و بدل ساختن موسیقی به عنوان یک راه اتصال با جهان دیگر، مخاطب را تا انتها همراه و ما را به زیبایی وارد جهان بعد از این و دقیقتر برزخی میان حبابی به نام زمین و حباب بعدی میکند. حبابی که کالبد ذهنی انسانها تحتتاثیر دو نیرو: یا روح که هادی است و به سمت بالا حرکت میکند، یا: وابستگیهایی که ماندن در همانجایی که هستند، یا بازگشت به جهان قبل را میخواهند، برای همین است که جو بارها و بارها تلاش میکند به نحوی به زمین بازگردد یا در جسم خود یا در جسم موجودی که وابستگیهایش همانند اوست و به تنها وابستگیاش که موسیقی است بپردازد و در طرف مقابل او، ۲۲ که طعم جهان خود را چشیده و به عبارتی وابسته جهان خودش است، نمیخواهد دست بکشد و به زمین برود. کاراکتری که با توجه به عددش، سالهای زیادی است که در برزخ مانده و همه را دیوانه کرده. در نهایت اما هر دوی آنها از طریق یک اتصال با روح، یا به اصطلاح دقیقتر؛ کالبد ذهنی که خودش را عارف بدون مرز میداند، به زمین باز میگردند و از طرفی ۲۲ عاشق زمین شده است و جو هم میخواهد در زمین بماند.«روح» یک قلمروی درخشان و مینیمالیستی است از جهان بعد از این، وجودیت و موجودیت، گذر از جهانها، رفتن به جایی که شرح صدری میدهد، فراخ بودن میدهد و گنجایش درک عظمت را فراهم میسازد و حرکت به سمت نورالانوار را با تلفیق جوکهای خندهدار، تصاویر و دیالوگهایی پر از دقت نظر، ارواح اکتوپلاسمی و مشاوران بروکراتیک جنجالی به نام جری.از نکات بصری حائز اهمیتی که در «روح» وجود دارد این است که اگرچه پیکسار در سایر پروژههایش مکانهای واقعی همچون پاریس، سانفرانسیسکو را به تصویر آورده، اما «روح» معدود انیمیشنی است که بهطور کامل تصویری تماما زنده از نیویورک را نشان میدهد و به دنبال آن وارد فرهنگ و تاریخ میشود و به شناسایی تقاطعها و ویترینهای فروشگاه، جغرافیای خاص، موسیقی سنتی، جزییات معماری، بوقهای ماشین، قطارهای شلوغ، نان و شیرینی، برشهای پیتزا، آرایشگاهها، سکوهای مترو و حرکت همیشگی عابران پیاده و... میپردازد و در یک احساسگرایی شهرگرایانه حرکت میکند که در همان حال که از کلیشه مصون نیست، از آن ترس هم ندارد.در نهایت باید تاکید کرد، بخشی از زیباییشناسی پیکسار در طول سالها، از بین بردن فاصله بین انیمیشن و سایر انواع سینمایی بوده است، اتفاقی که در «روح» به عین میبینیم آن هم در صحنههایی از نیویورک که گویی با نور طبیعی فیلمبرداری شده است، به عین شاهد یک نوع زیبایی معنوی در سراسر اثر و در تصاویر هستیم، زیبایی برخاسته از پله عشق. همچون شکل افتادن نور خورشید روی خانهها، برگهایی که از درخت میافتند، عشق مادر جو به او، نفسهای عمیق جو پس از بازگشتش به زمین و احساس عمیق زنده بودن، کاراکتر گربه با طراحی ظریف حرکاتش، وسایل کوچک و زیبایی که از کاراکتر ۲۲ برای جو مانده و او از آنها قطعهای میسازد تا به جهان بعد اتصال یابد، همه و همه از عشق و عرفان میگویند و لحظاتی را همچون یک تجربه زیستشده برای مخاطب به وجود میآورند. «روح» تلاش میکند با توجه به الزامات سرگرمسازی نام تجاریاش، هویتی را برای خود رقم بزند که چیزی بیشتر از یک فیلم پرفروش و یا یک شاهکار انقلابی به لحاظ فناوری است. یک اثر زیبا، کوچک، ظریف، پر احساس درباره جز، زندگی، محدودیت انسان، مرگ، عرفان، آرزو، ایثار و عشق است، یک آفرینش هنری ناب که میل به زیستن را در جهان ویروسزده این روزها به وجود می آورد.
روزنامه اعتماد
نظر شما